کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود و دَم ه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اذفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'azfar خوشبو؛ معطر: ◻︎ به باغی کز آب و گلش بازیابی / نسیم گلاب و دَم مشک اذفر (فرخی: ۵۴).
-
فرث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] fars سرگینی که در شکمبه باشد: ◻︎ شیرخواری را به تقریر آوَرَد / وز میان فرث و دَم شیر آورد (عطار۲: ۱۱۹).
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā نام حرف «ه».〈 های بیان حرکت: حرف «ه» که در آخر کلمات درمیآید و بهصورت e〈 های ملفوظ: حرف «ه» که در اول، وسط و آخر کلمه میآید و بهصورت h
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پریر] [قدیمی] pari ۱. دو روز پیش؛ پریروز: ◻︎ مرد امروزی هم از امروز گوی / از پری و دی و فردا دَم مزن (محمدشیرین مغربی: لغتنامه: پری).۲. دو شب پیش؛ پریشب.
-
تنفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (زیستشناسی) tanaffos نفس کشیدن؛ دَم زدن؛ جذب اکسیژن و دفع دیاکسیدکربن بهوسیلۀ ریه.〈 تنفس مصنوعی: (پزشکی) حرکاتی که با دست یا بهوسیلۀ اسباب به ریههای کسی که در اثر غرق شدن یا عارضۀ دیگری نفسش قطع شده باشد داده میشود تا هوا...
-
فضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فضاء] fazā ۱. (فلسفه، فیزیک) جهان سهبعدی بیکران که اجسام و رویدادها در آن هستند یا اتفاق میافتند.۲. ناحیۀ آن سوی جو یا منظومۀ شمسی.۳. محیط: فضای اختناقآور.۴. ساحت: فضای منزل دَم دارد.
-
قهوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قهوَة] (زیستشناسی) qahve ۱. نوشیدنی تیرهرنگی که از دَم کردن دانههای بودادۀ گیاه قهوه تهیه میشود و محرک اعصاب است.۲. (زیستشناسی) دانههای تیرهرنگ گیاه قهوه که بو دادۀ آن را جوشانده و مینوشند.۳. (زیستشناسی) گیاهی درختی با برگهای ب...
-
سره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مرکب از سر + «ه» نسبت] sare ۱. [مقابلِ ناسره] بیغش؛ خالص.۲. پسندیده.۳. پاکیزه.۴. گزیده؛ برگزیده؛ خوب؛ نیکو؛ نغز؛ بیعیب: ◻︎ بپرسید از احوال میش و بره / نیوشنده دادش جواب سره (نظامی۶: ۱۰۶۵).
-
اضافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اضافَة] 'ezāfe ۱. باقیمانده.۲. بیش از مشخص؛ زیادی.۳. (اسم مصدر) نسبت کردن چیزی را به سوی چیزی.۴. (اسم مصدر) افزودن چیزی به چیز دیگر.۵. (اسم مصدر) (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن یا ملحق ساختن اسمی است به اسم دیگر که جزء اول را مضاف ...
-
ستان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) [e]stān ۱. جای فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باغستان، تاکستان، خارستان، ریگستان، سروستان، سنبلستان، گلستان، گورستان، نخلستان، نیستان.۲. با نامهای اقوم و طوایف ترکیب میشود: ارمنستان، افغانستان، انگلستان، بلوچستان، تاجیکستان، ترکستان،...
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...