کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صرامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَرامة] [قدیمی] sa(e)rāmat ۱. تیز و برنده شدن.۲. دلیر و بیباک شدن.۳. شجاعت؛ دلیری؛ بیباکی.۴. چالاکی.۵. بُرندگی.
-
دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dil] del ۱. (زیستشناسی) = قلب۲. [مجاز] خاطر و ضمیر.۳. [مجاز] شکم.۴. [مجاز] درون و میان چیزی.〈 دل آزردن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را رنجاندن؛ آزرده ساختن.〈 دل باختن: (مصدر لازم) [مجاز] عاشق کسی یا چیزی شدن؛ عاشق شدن؛ فریفته ش...
-
دیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dēr] dir ۱. [مقابلِ زود] پس از زمان مناسب.۲. (قید) با درنگ؛ به آهستگی.۳. (قید) [قدیمی] بهمدت طولانی: ◻︎ زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی: ۱/۲۲۷).۴. [قدیمی] در آیندۀ دور.〈 دیر کردن: (مصدر لازم) درنگ کردن؛...