کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستور آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بسیط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بسائط] basit ۱. ساده؛ بیتکلف.۲. (فلسفه) [مقابلِ مرکب] تجزیهناپذیر؛ ساده.۳. (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن مستفعلن فاعلن مستفعلن فاعلن.۴. [قدیمی] گسترده؛ وسیع.۵. (اسم) [قدیمی] پهنه؛ گسترده: بسیط زمین.〈 اسم بسیط: [مقابلِ اس...
-
استقبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqbāl ۱. پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن.۲. پیش آمدن؛ پیشواز رفتن؛ پیش رفتن؛ پذیره شدن.۳. (اسم) [قدیمی] (ادبی) در دستور زبان، زمان آینده.۴. (اسم) (ادبی) سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر، مانندِ این شعر: گل د...
-
لازم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] lāzem ۱. واجب؛ ضروری.۲. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که با فاعل معنای آن تمام میشود و نیازی به مفعول ندارد.۳. [قدیمی] پیوسته.۴. [قدیمی] ثابت؛ پایدار.〈 لازم آمدن: (مصدر لازم) واجب شدن.〈 لازم داشتن: (مصدر لازم) چیزی را خواستن و...
-
حاصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hāsel ۱. نتیجه.۲. محصول کشاورزی.۳. بهدستآمده.۴. (قید) خلاصه؛ القصه.〈حاصل جمع: (ریاضی) عددی که از جمع کردن دو یا چند عدد به دست میآید.〈حاصل شدن (گشتن): (مصدر لازم) بهدست آمدن.〈حاصلضرب: (ریاضی) عدد یا نتیجهای که از عمل...
-
کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: kar] kār ۱. آنچه کسی انجام میدهد؛ عمل.۲. فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت میکند؛ پیشه؛ شغل.۳. آنچه فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی.۴. وظیفه.۵. گرفتاری؛ مشغولیت.۶. کار گرهخورده؛ مشکل.۷. [مجاز] محصول؛ تولیدشده؛ اثر: ای...