کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشبختی خوشبختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
استسعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estes'ād خوشبختی؛ سعادت.
-
روزبهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ruzbehi بهروزی؛ خوشبختی؛ سعادت.
-
کامرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] kāmrāni ۱. خوشگذرانی.۲. خوشبختی؛ کامیابی.
-
سعادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سعادة، مقابلِ شقاوت] sa'ādat خوشبختی؛ نیکبختی؛ خوشبخت شدن؛ نیکبخت شدن؛
-
کیمیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] kim[i]yā ۱. در باور قدما، مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن میتوان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد؛ اکسیر.۲. [مجاز] هرچیز نادر و کمیاب.۳. [قدیمی] شیمی.۴. (تصوف) [مجاز] مرشد کامل.۵. [قدیمی، مجاز] مکر؛ حیله؛ تدبیر؛ اف...
-
صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی] sobh بامداد؛ بامدادان؛ اول روز؛ صبحگاه؛ صبحگاهان؛ صبحدم.〈 صبح پسین: [قدیمی] = 〈 صبح صادق〈 صبح سعادت: [قدیمی، مجاز] آغاز خوشبختی.〈 صبح کاذب (دروغین، اول، نخستین): اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق؛ دم گرگ: ◻︎ صبح ...
-
زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: uzvān] ‹زفان، زوان› zabān ۱. (زیستشناسی) عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده میشود و به جویدن غذا و بلع آن کمک میکند و انسان بهوسیلۀ آن حرف میزند.۲. [مجاز] لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت.〈 زب...