کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوب کردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوب رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوبروی› xubru کسی که چهرۀ زیبا دارد؛ زیبا؛ خوشگل؛ نیکوروی؛ خوشصورت.
-
جستوجو در متن
-
انسانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انسانیّة] 'ensāniy[y]at ۱. انسان بودن.۲. (اسم) رفتار و کردار خوب مطابق اصول اخلاقی.
-
دروند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: durvand] [قدیمی] dorvand در آیین زردشتی، کسی که اندیشه و گفتار و کردار بد داشته و از همۀ صفات خوب بیبهره باشد؛ بدکار؛ فاسق؛ بیدین: ◻︎ درود از ما به بهدین خردمند / که دور است از ره و آیین دروند (زراتشتبهرام: لغتنامه: دروند).
-
عمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی، جمع: اعمال] 'amal ۱. کاری که کسی انجام میدهد.۲. طرز کار؛ کیفیت انجام یک کار.۳. (پزشکی) جراحی بر روی بدن.۴. عبادت؛ کاری دارای اجر و ثواب اخروی.۵. شغل دیوانی بهویژه جمعآوری مالیات.۶. [قدیمی] تقلب؛ نیرنگبازی.۷. (اسم) (موسی...