(اسم، اسم مصدر) [عربی، جمع: اعمال] ۱. کاری که کسی انجام میدهد.
۲. طرز کار؛ کیفیت انجام یک کار.
۳. (پزشکی) جراحی بر روی بدن.
۴. عبادت؛ کاری دارای اجر و ثواب اخروی.
۵. شغل دیوانی بهویژه جمعآوری مالیات.
۶. [قدیمی] تقلب؛ نیرنگبازی.
۷. (اسم) (موسیقی) [قدیمی] نوعی تصنیف که با اشعار فارسی اجرا میشد؛ آهنگ.
〈 عمل آمدن: (مصدر لازم)
۱. پرورش یافتن؛ رشد کردن.
۲. آماده شدن؛ ساخته شدن.
〈 عمل آوردن: (مصدر متعدی)
۱. پرورش دادن.
۲. مورد مصرف قرار دادن؛ به کار بستن.
۳. مهیا کردن؛ آماده کردن.
〈 عمل صالح: کار خوب؛ کردار نیک.
〈 عمل کردن: (مصدر لازم)
۱. کار کردن؛ رفتار کردن.
۲. (مصدر متعدی) جراحی کردن.
۳. اثر کردن.
〈 بهعمل آمدن: (مصدر لازم)
۱. = 〈 عمل آمدن
۲. اجرا شدن؛ انجام شدن.
〈 بهعمل آوردن:
۱. انجام دادن؛ اجرا کردن.
۲. ایجاد کردن؛ تولید کردن.
۳. = 〈 عمل آوردن
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.