کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خِلاف] xa(e)lāf ۱. [مقابلِ وفاق] ناسازگاری؛ مخالفت.۲. (اسم، صفت) عمل ناشایست.۳. (اسم) (حقوق) جرم پایینتر از جنحه.۴. (اسم، صفت) سخن ناحق و دروغ.۵. (اسم، صفت) [عامیانه] بزهکار؛ خلافکار.۶. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] نوعی درخت بید.&l...
-
واژههای مشابه
-
خلاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xa(e)lāfkār کسی که مرتکب خلاف میشود.
-
جستوجو در متن
-
تخالف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxālof با هم خلاف کردن؛ با یکدیگر خلاف ورزیدن.
-
مناقضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناقَضَة] ‹مناقضت› [قدیمی] monāqeze گفتن حرفی که خلاف گفتۀ اولی خود شخص باشد؛ خلافگویی کردن.
-
تخلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxallof ۱. خلاف کردن.۲. خلاف وعده کردن؛ خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن.۳. عقب ماندن؛ واپس ماندن.
-
مضادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضادّة] [قدیمی] mozāddat با هم مخالفت کردن؛ خلاف کردن.
-
تشاجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašājor مشاجره کردن؛ با هم نزاع کردن؛ با یکدیگر خلاف و کشمکش کردن.
-
غیریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَیریَّة، مقابلِ عینیة] [قدیمی] qeyriy[y]at اختلاف و مباینت؛ بودن یکی از دو چیز یا دو امر خلاف دیگری.
-
نامشروع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāmašru' آنچه خلاف شرع باشد؛ ناروا؛ حرام.
-
رغم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] raqm خلاف میل کسی رفتار کردن.
-
خجستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xojastegi خجسته بودن؛ میمنت؛ مبارکی: ◻︎ خلاف کردن او سخت ناخجسته بُوَد / مکن خلاف و دل از ناخجستگی بِرَهان (عنصری: ۲۱۴).
-
ناساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāsāz ۱. ناموزون؛ بیتناسب.۲. مخالف؛ ضد.۳. آنچه خلاف طبع یا خلاف اصل و قاعده باشد؛ ناجور.
-
شطحیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (تصوف) šathiy[y]āt ۱. سخنان خلاف شرع.۲. کلماتی که ظاهر آنها خلاف شرع باشد، مانند اناالحق گفتن حسینبن منصور حلاج.