کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خفگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) xafegi حالتی که بهواسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی، و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست میدهد و گاه سبب مرگ میشود.
-
جستوجو در متن
-
کیارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kayārā ۱. اندوه؛ ملال.۲. خفگی.۳. ویار.
-
دم دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) damdār چاه یا نقب یا تونل که هوای آن سنگین باشد و انسان در آن دچار خفگی شود.
-
خفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xafe ۱. ویژگی کسی که دچار حالت خفگی شده باشد.۲. فاقد هوا یا نور کافی.۳. ویژگی صدای مبهم.
-
صرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) sar' نوعی بیماری عصبی که با تشنج، احساس درد، خفگی، سستی در اعضای بدن، و حرکات غیرارادی بروز میکند.
-
بختک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) baxtak ۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست میدهد.۲. رؤیای وحشتناک توٲم با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب میپراند؛ کابوس؛ خفتک؛ خفتو؛ برفنجک؛ درفنجک؛ فرنجک؛ فدرنجک؛ برغفج؛ برخفج؛ خفج؛ فرهانج؛ کرنجو؛ سکاچه.
-
منواکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: monoxyde] mono'oksid اکسیدی که یک اتم اکسیژن داشته باشد.〈 منواکسید کربن: [قدیمی] گازی بیرنگ، بیبو، و بیطعم که از احتراق ناقص کربن تولید میشود. استنشاق آن باعث خفگی انسان میگردد.
-
خبک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خپک› [قدیمی] xabak ۱. = خفه۲. (اسم مصدر) خفگی؛ فشردگی گلو: ◻︎ تا بمیری به لهو باش و نشاط / تا نگیرد ابر تو گرم خبک (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۹).
-
غرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غرَق] qarq ۱. فرو رفتن در آب؛ غوطهور شدن.۲. خفه شدن در آب.۳. (صفت) انباشته؛ آغشته؛ محصور: زن غرق در طلا و جواهر بود.۴. (صفت) ویژگی کسی که کاملاً به چیزی یا کسی توجه دارد: غرق مطالعه بودم.۵. (صفت) [عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که کاملاً...
-
اختناق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extenāq ۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم.۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان.۳. خفه کردن.〈 اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری رحم که بهویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بیشوهر عارض م...
-
کابوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kābus ۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست میدهد و شخص خیال میکند که چیزی سنگین بر سینهاش فشار میآورد و نمیتواند تکان بخورد؛ خفتک؛ خفتو؛ بختک؛ برخفج؛ خفج؛ خفجا؛ خفرنج؛ برفنجک؛ درفنجک؛ فرنجک؛ فدرنگ؛ فرهانج؛ کرنجو؛ سکاچه...