(اسم مصدر) [عربی: غرَق] ۱. فرو رفتن در آب؛ غوطهور شدن.
۲. خفه شدن در آب.
۳. (صفت) انباشته؛ آغشته؛ محصور: زن غرق در طلا و جواهر بود.
۴. (صفت) ویژگی کسی که کاملاً به چیزی یا کسی توجه دارد: غرق مطالعه بودم.
۵. (صفت) [عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که کاملاً تحتتٲثیر قرار گرفته است: غرق شادی.
〈 غرق شدن: (مصدر لازم)
۱. فرورفتن کسی یا حیوانی در آب بهصورتیکه آب از سر بگذرد و خفگی دست دهد.
۲. فرورفتن چیزی در آب: کشتی غرق شد.
〈 غرق عرق: [عامیانه، مجاز] خجالتزده.
〈 غرق کردن: (مصدر متعدی)
۱. فروبردن کسی یا حیوانی در آب بهصورتیکه آب از سر بگذرد و دچار خفگی شود.
۲. فروبردن چیزی در آب.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.