کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرمشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: šāt] šād خشنود؛ خوشحال؛ خوشوقت؛ بیغم؛ خوشوخرم.〈 شاد زیستن: (مصدر لازم) به شادی و خوشی زندگی کردن.
-
خرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) xarm = اخرم
-
خرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: xurram] xorram ۱. شاد؛ شادمان.۲. خوش.۳. تازه و شاداب.
-
دل شاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] delšād خوشحال؛ شادمان؛ بانشاط.
-
روان شاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ravānšād شادروان؛ مرحوم. Δ عنوانی احترامآمیز برای فرد درگذشته.
-
خرم دین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xorramdin ۱. هریک از پیروان بابک خرّمی (رهبر ایرانی خرمدینان که قیام آنان علیه خلفای عباسی را رهبری کرد).۲. [مجاز] کسی که به محرّمات دینی بیاعتقاد یا بیتوجه باشد؛ اِباحتی.
-
جستوجو در متن
-
بشاش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] baššāš ۱. خندهرو؛ خوشرو.۲. شادمان؛ شاد و خرم.
-
شادمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شادمانه› šad[e]mān ۱. شاد و خوشحال؛ خوش و خرم.۲. (قید) [قدیمی] با شادی و خوشحالی.
-
منفسح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monfaseh ۱. گشوده؛ وسیع.۲. گشادهدل؛ شاد و خرم.
-
خوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: xvaš] xoš ۱. دلپسند.۲. شاد؛ شادمان.۳. گوارا؛ مطبوع: آب خوش.۴. [قدیمی] سرسبز؛ خرم: ◻︎ گل همین پنج روز و شش باشد / واین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی: ۵۴).۵. [قدیمی] خوب؛ نیک.۶. [قدیمی] زیبا.۷. [قدیمی] آسوده.〈 خوش بودن: (مصدر لازم)۱. خ...
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āpāt، مقابلِ ویران] 'ābād ۱. ویژگی جایی که مردم در آن زندگی میکنند: ◻︎ مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲: ۷۱۵).۲. ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و باصفا و بارونق است؛ خُرم: ◻︎ بدو گفت کای خواجهٴ ...