کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرطوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرطوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: خَراطیم] (زیستشناسی) xortum ۱. بینی بلند، انعطافپذیر، و گوشتی برخی جانوران، مانند فیل و مورچهخوار.۲. اندام باریک و مکندۀ برخی حشرات و کِرمها: ◻︎ مگس از آش او شود محروم / گر نهد پشّهای در آن خرطوم (جامی۱: ۳۵۸).۳. [مجاز] بینی درا...
-
جستوجو در متن
-
خراطیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خُرطُوم] (زیستشناسی) xarātim = خرطوم
-
کنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kane ۱. (زیستشناسی) جانوری از خانوادۀ بندپایان با زندگی انگلی که بهوسیلۀ خرطوم خود خون حیوانات را میمکد.۲. (اسم، صفت) [مجاز] کسی که در امری سماجت بسیار کند؛ بدپیله؛ سمج: عجب آدم کنهای هستی!.
-
پشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) paš[š]e حشرهای ریز و بالدار از خانوادۀ مگس که نیشی خرطوممانند دارد و بدن انسان را نیش میزند؛ سارخک؛ سارشک.〈 پشهٴ مالاریا: (زیستشناسی) پشۀ ناقل بیماری مالاریا که بیشتر در کنارههای آبهای راکد و باتلاقها یافت میشود؛ آنوف...
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sen حشرهای ریز و دارای بالهای کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را میمکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سَم از نوعی زنبور استفاده میشود.
-
فیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: pīl] ‹پیل› fil ۱. (زیستشناسی) پستاندار خرطومدار با پوست ضخیم و چروکدار، پاهای ستونمانند، و عاج بلند و نسبتاً خمیده که بزرگترین جانور خاکزی است.۲. صدوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ المتَرَ.۳. (ورزش) در شط...