(اسم) [عربی، جمع: خَراطیم] (زیستشناسی) ۱. بینی بلند، انعطافپذیر، و گوشتی برخی جانوران، مانند فیل و مورچهخوار.
۲. اندام باریک و مکندۀ برخی حشرات و کِرمها: ◻︎ مگس از آش او شود محروم / گر نهد پشّهای در آن خرطوم (جامی۱: ۳۵۸).
۳. [مجاز] بینی دراز: ◻︎ گفت یزدان زآن کُسِ مکتوم او / شُلّهای سازیم بر خرطوم او (مولوی: ۹۰۳).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.