کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرکت طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] samā' ۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.۲. [قدیمی] شنوایی.۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت ...
-
مجرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مجریٰ، جمع: مجاری] ‹مجری› majrā ۱. محل عبور؛ ممر؛ جای روان شدن.۲. روش عادی و طبیعی انجام یک امر.۳. (ادبی) در قافیه، حرکت رَوی.
-
گاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gaze] gāz ۱. (فیزیک) یکی از حالتهای سهگانۀ ماده که در آن مولکولها، میتوانند آزادانه حرکت کنند و حجم و شکل ثابتی ندارد؛ هر نوع مادۀ سیال و بیشکل که تمامی حجم ظرف را اشغال میکند و سطح آزاد ندارد.۲. (شیمی) [عامیانه] گاز طبیعی که به...
-
انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handāxtan] 'a(e)ndāxtan ۱. رها کردن چیزی از بالا به پایین.۲. پرتاب کردن: سنگ انداختن.۳. گستردن؛ پهن کردن: فرش انداخت.۴. به دور افکندن.۵. در جای خود قرار دادن: در را جا انداخت.۶. درون چیزی قرار دادن: کشتی را در آب انداخت.۷. تک...