کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنحَة] (حقوق) [منسوخ] jonhe جرمی که مجازاتش بیشتر از مجازات عمل خلاف و کمتر از مجازات جنایت باشد.
-
جستوجو در متن
-
خلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خِلاف] xa(e)lāf ۱. [مقابلِ وفاق] ناسازگاری؛ مخالفت.۲. (اسم، صفت) عمل ناشایست.۳. (اسم) (حقوق) جرم پایینتر از جنحه.۴. (اسم، صفت) سخن ناحق و دروغ.۵. (اسم، صفت) [عامیانه] بزهکار؛ خلافکار.۶. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] نوعی درخت بید.&l...
-
حبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] habs ۱. زندان.۲. (اسم مصدر) بازداشتن؛ زندانی کردن؛ بازداشت.〈حبس ابد (مؤبد): (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید تا آخر عمر در زندان باشد.〈حبس انفرادی: (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن جدا از سایر زندانیان باشد.〈ح...
-
دادگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دادگه› dādgāh ۱. (حقوق) شعبهای از دادگستری که یک یا چند تن دادرس در آنجا به دادخواستهای مردم رسیدگی میکنند و حکم میدهند؛ محکمه.۲. [قدیمی] جایی که داد مظلوم از ظالم بستانند؛ جایی که به جرم و گناه کسی رسیدگی کنند؛ جای دادرسی.〈 دادگاه اس...