کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمرَة] [قدیمی] jamare ۱. [جمع: جمار و جَمَرات] تکهای آتش؛ اخگر.۲. بخار و حرارتی که در آخر زمستان از زمین برمیخیزد و برای آن سه نوبت و برای هر نوبت هفت روز فاصله قائل گردیدهاند و در نوبت سوم درختان بیدار میشوند: ◻︎ جمرهست مگر خصم تو ...
-
جستوجو در متن
-
جمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جمرَة] [قدیمی] jemār =جمره
-
جمرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَمرَة] [قدیمی] jamarāt =جمره
-
رمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ramy ۱. افکندن؛ انداختن؛ پرتاب کردن.۲. تیر انداختن.〈 رمی جمره: (فقه) از مناسک حج و آن انداختن هفت سنگریزه است به جمرةالعقبه.