کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزر ومد ایجاد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایجاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ijād ۱. آفریدن؛ هست کردن.۲. بهوجود آوردن.
-
تناسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāsol ایجاد نسل کردن؛ فرزند زادن؛ اولاد زیاد کردن.
-
اخلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'exlāl ایجاد بینظمی کردن.
-
بغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] baqy ۱. ایجاد فساد کردن؛ بدکاری.۲. ستم کردن؛ تعدی.۳. سرکشی؛ نافرمانی؛ گردنکشی.
-
تسبیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasbib ۱. ایجاد سبب کردن؛ سبب ساختن.۲. سببسازی؛ وسیلهانگیزی.
-
فرونهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] foruna(e)hadan ۱. پایین نهادن.۲. پایین آوردن.۳. [مجاز] دراز کردن.۴. [مجاز] ایجاد کردن.۵. [مجاز] بیان کردن.
-
روبا ره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rubāre آنچه در هنگام ذوب کردن فلزات بهصورت کف بر روی مادۀ ذوبشده ایجاد میشود.
-
شیطنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شیطنة] [مجاز] šeytanat ۱. ایجاد سروصدا و مزاحمت برای دیگران.۲. فریب دادن و گمراه کردن.۳. شوخی.
-
تجسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajassom ۱. بهصورت جسم در پیش چشم نمایان شدن.۲. ایجاد کردن تصویر چیزی در ذهن.
-
کز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kez سوختن الیافی مانند پشم و مو که بوی خاصی ایجاد میکند.〈 کز کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] خود را جمع کردن و در خود فرورفتن.
-
شخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) šoxm خراشی که برای زراعت با گاوآهن یا تراکتور در زمین ایجاد میکنند؛ شیار.〈 شخم زدن (کردن): (مصدر متعدی) (کشاورزی) شیار کردن زمین برای کاشتن تخم.
-
شیشکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] šišaki صدایی شبیه صدای باد شکم که برای مسخره کردن کسی از دهان ایجاد میکنند.〈 شیشکی بستن: (مصدر لازم) [عامیانه] صدای مخصوص از دهن درآوردن و کسی را مسخره کردن.
-
کندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kandan] kandan ۱. بیرون آوردن خاک و ایجاد گودال؛ حفر کردن: زمین را کند.۲. جدا کردن چیزی از چیز دیگر: چسب را از روی شیشه کند.۳. درآوردن لباس: جورابش را کند.۴. ایجاد کردن نقش و نگار یا نوشته بر سنگ، چوب، یا فلز؛ حکاکی کردن: نام او ...
-
کبودی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kabudi ۱. کبود بودن.۲. (اسم) خال که با نیل و سوزن بر پوست بدن ایجاد کنند.۳. (اسم) لکهای که بر اثر ضربه بر روی پوست ایجاد میشود.〈 کبودی زدن: (مصدر لازم) خالکوبی کردن: ◻︎ بر تن و دست و کتفها بیگزند / از سر سوزن کبودیها زدند (مولو...
-
برانگیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bar[']angixtan ۱. برانگیزانیدن؛ تحریک کردن.۲. ایجاد کردن؛ پدید آوردن.۳. بلند کردن؛ بیرون آوردن.۴. به پیامبری مبعوث کردن.۵. [قدیمی] زنده کردن مردگان در روز رستاخیز.۶. [قدیمی] تازاندن؛ به حرکت سریع واداشتن: اسب را برانگیخت.