کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزگام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیزگام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizgām = تیزپا
-
جستوجو در متن
-
آهوفغند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āhufaqand آنکه مانند آهو جستوخیز کند؛ آهوجه: ◻︎ هم آهوفغند است و هم تیزتک/ هم آهستهخوی است و هم تیزگام (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۱).
-
ختلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ختل یا خُتَلان، ناحیۀ پیشین بر مسیر علیای آمودریا، در حدود ماوراءالنهر) ‹ختلانی› [قدیمی، مجاز] xatli ۱. از مردم خُتَلان.۲. ویژگی نژادی از اسب: ◻︎ تکاو سمندان ختلیخرام / همه تازهپیکر همه تیزگام (نظامی۵: ۹۵۲).
-
فغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] faqand ۱. رقص.۲. جستوخیز: ◻︎ هم آهوفغند است و هم تیزتک / هم آهستهخوی است و هم تیزگام (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۱).
-
ارغون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'arqun نوعی اسب تندوتیز و تندرو: ◻︎ هزار اسپ دیگر به زرینسِتام / از ارغون و از تازیِ تیزگام (اسدی: ۳۶۳)، ◻︎ تو را چه نالهٴ کوس و چه نالهٴ ارغن / به روز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون (قطران: ۲۸۱).
-
جریده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جریدَة] jaride ۱. [جمع: جراید] روزنامه؛ مجله.۲. [جمع: جراید] [قدیمی] کتاب؛ صحیفه؛ دفتر.۳. [قدیمی] دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت: ◻︎ عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بیمر سپاه (فردوسی: ۷/۴۹۱).۴. (صفت) [قدیمی] ویژگی شخص یا لشک...