کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به توز، شهری قدیمی در فارس که در قرن هشتم هجری ویران گردید و در آن نوعی پارچۀ کتانی مرغوب میبافتهاند) ‹توجی› [قدیمی] tuzi تهیهشده در توز.
-
واژههای مشابه
-
کینه توزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kinetuzi انتقامجویی.
-
جستوجو در متن
-
انتقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enteqām رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام میشود؛ کینه کشیدن از کسی؛ کینه گرفتن؛ کینهتوزی.
-
کیچ کیچ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kičkič آهستهآهسته؛ خردخرد؛ اندکاندک: ◻︎ بهجمله خواهم یکماهه بوسه از تو بتا / به کیچکیچ نخواهم که فام من توزی (رودکی: ۵۳۰).
-
عقده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقدَة، جمع: عُقَد] 'oqde ۱. امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر میشود.۲. [مجاز] دشمنی؛ کینه.۳. ناراحتی؛ درد دل.۴. [قدیمی، مجاز] امر پیچیده و دشوار؛ موضوع لاینحل.۵. [قدیمی] گره.۶. [قدیمی، مجاز] پیوند.〈 عقدهٴ حقارت: (رو...