کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترانه و شعر و غزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرود› [قدیمی] sarvād شعر؛ سخن منظوم: ◻︎ دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل / که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۷۹).
-
غزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qazal ۱. (ادبی) شعری که معمولاً بین هفت تا پانزده بیت سروده میشود و موضوع آن غنایی و عاشقانه است؛ شعر عاشقانه.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] سخنی که در وصف زنان و در عشق آنان گفته شود؛ حدیث ...
-
ردالقافیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ردّالقافیَة] (ادبی) raddolqāfiye در بدیع، تکرار قافیۀ مصراع اول از مطلع غزل یا قصیده در آخر بیت دوم، مانند این شعر: بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کردهست رای تاختن و قصد کارزار ـ واینک بیامدهست به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایۀ نوروز و ن...
-
غزل خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qazalxān ۱. کسی که غزل بخواند؛ غزلخواننده؛ غزلسُرا.۲. (اسم، صفت) [مجاز] مطرب؛ آوازهخوان: ◻︎ من غزلگوی تواَم تا تو غزلخوان منی / ای غزلگوی غزلخوان غزلخواه ببال (فرخی: ۲۱۳).۳. (قید) در حال غزل خواندن: ◻︎ نذر کردم گر از...
-
مقتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقاتل] maqtal ۱. جایی که کسی در آن کشته شده؛ جای کشتن.۲. (ادبی) شعر یا نثری در مدح و ستایش شهدای کربلا و مصائب واردشده بر آنان: ◻︎ دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم / مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا (کسائی: ۶۹).۳. [قدیمی] جایی از بدن...
-
چامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāme ۱. شعر: ◻︎ چون آن چامه بشنید بهرام گور / بخورد آن گرانسنگ جام بلور (فردوسی: ۶/۴۸۲).۲. غزل.۳. سرود؛ نغمه: ◻︎ بتان چامه و چنگ برساختند / ز بیگانه ایوان بپرداختند (فردوسی: ۶/۵۲۱).
-
ترجیع بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (ادبی) tarji'band در بدیع، شعری مرکب از چند غزل یا چند بند شعر در بحر موافق و قافیههای مختلف که بعد از هر بند یک بیت مکرر با تکرار میشود، مانندِ این شعر: گفتی که صبور باش هیهات / دل موضع صبر بود بردی ـ هم چاره تحمل است و تسل...
-
استقبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqbāl ۱. پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن.۲. پیش آمدن؛ پیشواز رفتن؛ پیش رفتن؛ پذیره شدن.۳. (اسم) [قدیمی] (ادبی) در دستور زبان، زمان آینده.۴. (اسم) (ادبی) سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر، مانندِ این شعر: گل د...
-
رمانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: romance] romāns ۱. (موسیقی) قطعه یا آهنگ پراحساس و عاشقانۀ موسیقی غربی که بهصورت ترانه اجرا میشود.۲. نوعی شعر روایتگونه در ادبیات اروپای غربی.
-
شاه بیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] šāhbeyt بیتی که از همۀ ابیات غزل یا قصیده بهتر و فصیحتر باشد.
-
ایطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایطاء] 'itā ۱. (ادبی) در قافیه، تکرار کردن قافیههای شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است.۲. [قدیمی] پایمال کردن.〈 ایطایِ خفی: (ادبی) تکرار کردن قافیههای شعر بهطوریکه ظاهر نباشد، مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و ...
-
تصریع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) tasri' در بدیع، آوردن قافیه در مصراع اول ابیات غزل یا قصیده بعد از بیت اول، مانندِ این شعر: صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست / چارۀ عشق احتمال، شرط محبت وفاست ـ مالک رد و قبول، هرچه کند پادشاست / گر بزند حاکم است، ور ب...
-
ردالمطلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) roddolmatla' در بدیع، حالتی که در آن شاعر مصراع اول یا دوم مطلع را در مقطع غزل یا قصیده تکرار کند، مانند این شعر: می بده ای بت شیرافکن من با دف و چنگ / که به یک حمله بیفکند شهنشه دو پلنگ. شاعر در آخر قصیده مصراع اول مطلع را تک...
-
فی البدیهه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: فیالبدیهة] felbadihe بدون فکر و تٲمل: شعر فیالبدیهه.
-
فهلویات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (ادبی) fahlaviy[y]āt اشعار و ترانههایی که به لهجههای محلی یا روستایی سروده شده، مانند اشعار باباطاهر عریان و ترانههایی که در فارس، کرمان، و بعضی نواحی دیگر متداول است.