کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) taxte ۱. تکۀ چوب بریدهشدۀ پهن.۲. هر چیز مسطح و پهن مانند تکۀ فرش.۳. قطعۀ زمین هموار.۴. ورق بزرگ مقوا یا آهن و امثال آنها.۵. واحد شمارش قالی، قالیچه، و مانندِ آن: یک تخته قالی، دو تخته قالیچه.۶. تابوت و تخته که مرده را در روی آن حمل کنند.۷. جا...
-
واژههای مشابه
-
تخته بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) taxteband ۱. (پزشکی) پارچۀ نازک یا نواری که با تختۀ نازک روی عضوی که استخوانش شکسته باشد میبندند.۲. (صفت) چیزی که با تخته و نوار بسته شده باشد.
-
تخته پل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] taxtepol پل چوبی.
-
تخته پوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوستتخته، پوستتخت› taxtepust پوست خشککردۀ گوسفند که درویشان بر دوش گیرند یا بر آن بنشینند.
-
تخته قاپو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. ترکی] [قدیمی] taxteqāpu ساکن شهر یا ده.
-
تخته نرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) taxtenard = نرد
-
جستوجو در متن
-
سه لایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سهلا) selāy(')i = تخته 〈 تختۀ سهلایی
-
کالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kālār تختهسنگ پهن و نازک.
-
خاک کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خاکش› (کشاورزی) [قدیمی] xākkeš تختهای که کشاورزان با آن زمین شیارکرده را هموار میکنند.
-
اره کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) 'arrekeš کسی که پیشهاش بریدن چوب، تخته، یا تنۀ درخت با اره است.
-
الوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'alvār تختۀ بزرگ و ستبر و دراز که از تنۀ درخت بریده باشند.
-
سلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] selam لوح یا تختۀ سیاه که دانشآموزان بر آن چیزی بنویسند.
-
مشت رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مشترنده› [قدیمی] moštrand ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف میکنند؛ رندۀ نجاری؛ مشتواره.