کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیحرکتی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی تا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bitā یکتا؛ بیمانند.
-
جستوجو در متن
-
عکس العمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'aksol'amal واکنش؛ کار یا حرکتی که کسی در برابر کار یا حرکت کس دیگر انجام میدهد.
-
واکنش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vākoneš کار یا حرکتی که شخصی در برابر کار یا حرکت شخص دیگر انجام میدهد؛ عکسالعمل.
-
هشدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) hošdār سخن، علامت، یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار میرود؛ اعلام خطر؛ اخطار.
-
فتحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فتحَة] (ادبی) fathe ۱. حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده میشود؛ زِبَر.۲. نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته میشود.
-
حرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حرَکة، مقابلِ سکون] hare(a)kat ۱. تغییر مکان دادن: فردا حرکت خواهم کرد.۲. [مجاز] رفتار: حرکت بیادبانه.۳. جنبش.۴. (ادبی) هریک از سه علامت نوشتاری واکههای کوتاه، شامل -َ ،-ِ، و-ُ.=حرکت انتقالی: (نجوم) حرکتی که کرۀ زمین در مدت ۳۶۵ رو...
-
آفتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āftāp، مقابلِ سایه] 'āftāb ۱. گرمی، روشنایی، و نور خورشید.۲. = خورشید۳. (ورزش) در ژیمناستیک، حرکتی که در آن ورزشکار حول میلۀ بارفیکس، روی دارحلقه، و یا پارالل روبهجلو به چرخش درمیآید.
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kalāqpar ۱. حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو میپرند.۲. تنبیهی به این شکل در سربازخانهها.۳. (صفت) نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیهبندی کنار باغچه بهطور لوزی، که گوشههای آجرها به ه...
-
ورزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) varzeš ۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
-
آونگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آوند، آون› [قدیمی] 'āvang ۱. ریسمانی که خوشههای انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: ◻︎ چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶).۲. (صفت) هر چیز آ...
-
اسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asp] ‹اسپ› 'asb ۱. (زیستشناسی) پستانداری علفخوار، سمدار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده میشود.۲. (ورزش) در شطرنج، مهرهای به شکل سر اسب که حرکتی بهشکل «L» دارد و تنها مهرهای است که میتواند ...
-
چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čarx ۱. وسیلهای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود میچرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبهریسی، چرخ نخریسی.۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخدار جهت حمل بار.۴. [عامیانه] ...