کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بید مجنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گربه بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gorbebid = بیدمشک
-
خنگ بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xengbid = خار١: ◻︎ تن خنگبید ارچه باشد سپید / به تری و نرمی نباشد چو بید (رودکی: ۵۴۲).
-
مشک بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] (زیستشناسی) [قدیمی] mo(e)škbid = بیدمشک
-
سرخ بید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sorxbid گیاهی درختی از نوع بید با شاخههای بلند خمیده که برگهای آن بهصورت کشیده و نوکتیز است و در پاییز به رنگ ارغوانی در میآید.
-
جستوجو در متن
-
غرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qarab ۱. درختی که میوه ندهد؛ پد؛ پده.۲. سپیدار.۳. بید.۴. بید مجنون.۵. طلا.۶. نقره.۷. قدح.۸. خمر.
-
توت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [آرامی] ‹تود› (زیستشناسی) tut ۱. میوهای ریز، آبدار، و شیرین، دارای مواد ازته و مواد چرب و ویتامینهای B و C. ملین و پیشابآور است. تازه و خشککردۀ آن خورده میشود. خوردن آن برای مبتلایان به مرض قند ضرر ندارد. شیرۀ آن را هم میگیرند و شیرۀ توت...