کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِمَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ زیر] ‹بام› bam ۱. (فیزیک) ویژگی صدای کمفرکانس.۲. (موسیقی) ویژگی صوت پایین.۳. (اسم) صدایی با این ویژگی.
-
واژههای همآوا
-
بم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ زیر] ‹بام› bam ۱. (فیزیک) ویژگی صدای کمفرکانس.۲. (موسیقی) ویژگی صوت پایین.۳. (اسم) صدایی با این ویژگی.
-
جستوجو در متن
-
باس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: basse] (موسیقی) bās ۱. ویژگی صدای بم مرد.۲. (اسم) خوانندۀ مرد که صدای بم دارد.۳. (اسم) قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا میکند.۴. (اسم) مجموعهای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند.
-
آلتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: alto] (موسیقی) 'ālto ۱. ساز زهی از خانوادۀ ویولن و کمی بزرگتر از آن.۲. صدای بم زن تکخوان.۳. نوعی شیپور نظامی.
-
باریتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baryton] (موسیقی) bāriton ۱. صدای مردانۀ بین صدای بم و صدای زیر.۲. خوانندهای که چنین صدایی دارد.۳. سازی که چنین صدایی دارد.
-
بام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ زیر] (موسیقی) [قدیمی] bām = بم: ◻︎ به سوزِ نالهٴ زارم ز عشاق / نوای زیروبامی برنیاید (خواجو: ۲۶۱).
-
کنترباس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: contrebasse] (موسیقی) kont[e]rbās ساز زهی شبیه ویولنسل ولی بزرگتر و با صدای بمتر که هنگام نواختن انتهای آن بر روی زمین قرار میگیرد و نوازنده بهصورت ایستاده آن را مینوازد.
-
ثقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] seql ۱. سنگین شدن؛ سنگینی.۲. (پزشکی) یبوست.۳. (موسیقی) بم بودن صدا.〈 ثقلِ سامعه: سنگینی گوش.
-
شاه رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شهرود› (موسیقی) šāhrud ۱. رود یا سیم بزرگ و بم در آلات موسیقی.۲. نوعی ساز.۳. رودخانۀ بزرگ.
-
توبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tuba، مٲخوذ از ایتالیایی] (موسیقی) tubā بزرگترین و بمترین ساز بادی، که از برنج ساخته میشود و دارای چند پیستون، لولۀ دراز پرپیچوخم، و دهانۀ پهن روبهبالا میباشد.
-
آشفته سامان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšoftesāmān ۱. فقیر؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ نه بم داند آشفتهسامان نه زیر / به آواز مرغی بنالد فقیر (سعدی۱: ۱۱۱).۲. شوریده؛ مجذوب.
-
اشکنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'eške(a)ne ۱. خوراکی آبدار که با آب، پیاز، آرد، تخممرغ، کشک، شیرۀ انگور، و مانندِ آن تهیه میشود.۲. (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ مطربان ساعتبهساعت بر بنای زیروبم / گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه (منوچهری: ۹۷).
-
زیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: azīr] zir ۱. [مقابلِ بالا و زبر] پایین؛ ته.۲. علامتی به شکل «ـِ» که در پایین حرف گذاشته میشود؛ کسره.۳. (صفت) [مقابلِ بم] (موسیقی) صدای پست و نازک؛ صدای باریک.〈 زیر لب: [مجاز] سخن آهسته؛ سخنی که کسی آهسته با خود یا دیگری بگوید.&la...