کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُن لاد چوب پنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bun و būn] ‹بنست، بنه، بون› bon ۱. بیخ؛ بنیاد؛ بیخ چیزی.۲. پایان.۳. درخت (در ترکیب با نام میوه): آلوبُن، بادامبُن، خرمابُن.〈 از بن: (قید) از ریشه؛ از بیخ؛ از اصل.〈 از بن دندان: [قدیمی، مجاز]۱. به میل و رضا و رغبت.۲. از ته دل ...
-
بادام بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bādāmbon درخت بادام.
-
بن بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bombast ۱. کوچهای که آخرش بسته باشد و راه به جایی نداشته باشد.۲. [مجاز] کار دشواری که راه حل برای آن پیدا نشود.
-
چاه بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāhbon بن چاه؛ ته چاه؛ تک چاه.
-
شاخ بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šāxbon ۱. شاخۀ درخت.۲. درخت.
-
جستوجو در متن
-
چوب پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čubpambe نوعی چوب بسیارسبک و انعطافپذیر که از پوست بعضی درختان به اندازههای مختلف میسازند و برای بستن سر بطری و ساختن برخی چیزهای دیگر به کار میرود.
-
لینولئوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: linoléum] linole'om پوشش قابل شستشوی کف اتاق که از جنس گرد چوب پنبه، روغن برزک و مواد رنگی است.
-
دکلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] doklān تکهای چوب گرد که سیخی از میان آن گذرانیده و با آن پشم یا پنبه میریسند؛ آلت نختابی.
-
شفش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šafš ۱. نی یا چوب باریکی که حلاج با آن پنبه را میزند.۲. شاخ درخت.
-
چرخوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarxuk ۱. نوعی اسباببازی به شکل تکۀ چوب تراشیده به شکل مخروط که دور آن نخ میپیچند و طوری روی زمین رها میکنند که مدتی گرد خود بچرخد؛ گردنا.۲. چرخ کوچکی که با آن کاری انجام میدهند، مانند چرخ کوچک دستی که با آن پنبهدانه را از پنبه جدا می...