کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پندپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pandpazir پندپذیرنده؛ آنکه گوش به پند و اندرز بدهد: ◻︎ نیکخواهان دهند پند ولیک / نیکبختان بُوَند پندپذیر (کلیلهودمنه: ۱۱۲).
-
رمه بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمهوان› [قدیمی] ramebān = چوپان: ◻︎ گرگ گیاخوار و گوسفند دریده / در رمهٴ من بُوَند و من رمهبانم (سوزنی: ۴۵۵).
-
نیک خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹نیکوخواه، نکوخواه› nikxāh کسی که خوبی و خوشی دیگری را بخواهد: ◻︎ نیکخواهان دهند پند ولیک / نیکبختان بُوَند پندپذیر (؟: کلیلهودمنه: ١١٢).
-
ادانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَدنیٰ] [قدیمی] 'adāni ۱. نقاط نزدیک: اقاصی و ادانی.۲. نزدیکان.۳. فرودستان: ◻︎ تو آنی که خواهند اجرام گردون / که در مجلس تو بُوَند از ادانی (عنصری: ۲۸۰).
-
گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gāv] ‹گو، غاو› gāv ۱. (زیستشناسی) پستاندار نشخوارکنندۀ اهلی با پیشانی پهن و شاخهای خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده میشود؛ سهر.۲. [مجاز] احمق.۳. [قدیمی، مجاز] مرد دلیر و تنومند: ◻︎ کردم روان و دل را بر جان او نگهبان/ همواره گرد...