کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) boland ۱. [مقابلِ کوتاه] دراز: چوب بلند.۲. قدکشیده؛ برافراشته؛ مرتفع: کوه بلند.۳. [مقابلِ پَست] [مجاز] پراهمیت؛ ارجمند: مقام بلند، نسب بلند.۴. [مجاز] مساعد: بخت بلند.۵. بسیار شدید و رسا: صدای بلند.〈 بلند شدن: (مصدر لازم)۱. افراخته شدن.۲. ب...
-
واژههای مشابه
-
پیشانی بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] pišāniboland خوشاقبال؛ خوشطالع؛ نیکاختر.
-
جستوجو در متن
-
کشیده بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kešidebālā بلندقد؛ بلندقامت؛ بلندبالا.
-
متعالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعالی] mota(e)'āli بلندپایه؛ بلند و رفیع.
-
سنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سنیّ] [قدیمی] sani[y] رفیع؛ بلند؛ عالی؛ بلندمرتبه.
-
نجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَنجاد] [قدیمی] najd زمین وسیع و بلند؛ سرزمین بلند.
-
سامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سماة و سامون] [قدیمی] sāmi عالی؛ بلند؛ بلندپایه؛ بلندمرتبه.
-
اعلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اعلاء] 'e'lā ۱. بلند گردانیدن؛ بالا بردن.۲. بر جای بلند برآمدن.
-
معالات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معالاة] [قدیمی] mo'ālāt ۱. بلند کردن؛ بلند قرار دادن.۲. در بلندی با کسی معارضه کردن.
-
ترقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taraqqi ۱. بر شدن؛ بالا رفتن؛ بلند شدن.۲. به درجۀ بلند رسیدن.
-
اشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اشمّ] [قدیمی] 'ašam[m] بلند.
-
مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mortafe' بلند.
-
شهوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šohuq بلند شدن.