کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطور مصنوعی خواب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هیپنوتیزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hypnotisme] hypnotism عملی که طی آن کسی را به خواب مصنوعی فرو میبرند و تحت تاثیر القاهای ویژه، از او میخواهند تا به پرسشها و خواستهای خوابکننده پاسخ دهد.
-
استخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استرخ، استلخ، ستخر› 'estaxr آبگیر مصنوعی، روباز یا سرپوشیده، گود، و معمولاً به شکل مستطیل که برای شنا کردن ساخته میشود.
-
جارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جاروبه› jāru آلتی برای تمیز کردن خاکوخاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه میشود؛ جاروب.
-
شبیه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šabihsāzi ۱. ساختن چیزی از روی چیزی؛ ساختن نظیری از روی یک اثر ادبی.۲. ساختن شرایطی مصنوعی برای انجام دادن فرایندی.۳. تعزیهخوانی کردن؛ برگزار کردن تعزیه.
-
بیدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ خوابیده] bidār ۱. کسی که در خواب نباشد.۲. [مجاز] آگاه؛ هوشیار.〈 بیدار شدن: (مصدر لازم)۱. از خواب برخاستن.۲. [مجاز] هوشیار شدن.〈 بیدار کردن: (مصدر متعدی)۱. کسی را از خواب برانگیختن.۲. [مجاز] هوشیار ساختن؛ آگاه کردن.〈 بیدار...
-
غطیط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qatit ۱. خرخر کردن.۲. خرخر کردن در خواب.۳. غریدن شتر؛ بانگ کردن شتر.
-
خواب بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) xābband ۱. کسی را با خواندن افسون یا به قوۀ مانیهتیسم خواب کردن.۲. [قدیمی] بازداشتن کسی از خواب بهوسیلۀ افسون و عزایم.۳. (صفت) [قدیمی] ویژگی کسی که خوابش نمیبرد.
-
تعبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'bir ۱. مطلبی را بیان کردن.۲. منظور و مقصود خود را به عبارتی بیان کردن.۳. معنی و تفسیر خواب را گفتن.
-
خواباندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خوابانیدن، خوابنیدن› xābāndan ۱. کسی را خواب کردن؛ به خواب بردن.۲. [عامیانه، مجاز] بستری کردن.۳. مجبور یا کمک به دراز کشیدن دیگری کردن.۴. [عامیانه، مجاز] متوقف یا تعطیل کردن.۵. [عامیانه، مجاز] سپردن چیزی به جایی برای تعمیر آن.۶. [عامیان...
-
تاویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'vil ۱. گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن.۲. تعبیر و تفسیر خواب.۳. توجیه.
-
کاپشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: capuchon] kāpše(a)n پوشاک زمستانی به شکل نیمتنۀ کوتاه، کلاهدار یا بیکلاه، که جلو آن با زیپ بسته میشود و در پوشش داخلی آن پارچههایی از الیاف طبیعی یا مصنوعی برای گرم کردن دوخته میشود.
-
حساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hesāb ۱. شمردن؛ شماره کردن.۲. (اسم) شماره؛ اندازه.۳. (اسم) (ریاضی) علمی که دربارۀ اعداد، ارقام، و قواعد حسابداری بحث میکند.〈 حساب جُمَّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آنها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ما...
-
تلقیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talqih ۱. (پزشکی) داخل کردن ویروس یا میکروب ضعیفشدۀ یک مرض واگیردار به بدن از طریق خراش دادن پوست برای تولید بیماری خفیف بهمنظور ایجاد ایمنی در برابر همان مرض، مانند داخل کردن مایۀ آبله به بدن برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن؛ مای...
-
برخاستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [مقابلِ نشستن] barxāstan ۱. برپا شدن؛ بهپا ایستادن؛ بلند شدن.۲. از خواب بیدار شدن.۳. [مجاز] پدید آمدن؛ به وجود آمدن.۴. به گوش رسیدن صدا: صدایی برخاست.۵. رخ دادن؛ اتفاق افتادن: دعوایی میان آن دو برخاست.۶. اقدام کردن؛ آغاز کردن به کاری.۷. ...
-
دندان کروچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹دندانغرچه› dandānkoruče ۱. فشرده شدن و ساییده شدن دندانها به یکدیگر و صدا کردن آنها از شدت خشم و غضب یا درد و عذاب.۲. (پزشکی) تشنج در عضلات فک بهسبب درد و مرضی در موقع خواب که باعث بههم سوده شدن دندانها و صدا کردن آنها میشود.