کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنج کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برنج زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنجار، گرنجار› berenjzār زمینی که در آن برنج کاشته باشند؛ کشتزار برنج؛ شالیزار.
-
برنج کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) berenjkāri کاشتن برنج؛ عمل نشا کردن برنج؛ شالیکاری.
-
جستوجو در متن
-
شالی کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [سنسکریت. فارسی] šālikār کسی که برنج میکارد.
-
استامبولی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به استامبول، از شهرهای ترکیه) ‹استانبولی› 'estāmbu(o)li ۱. از مردم استامبول.۲. (اسم) زبان ترکی رایج در ترکیه.۳. (اسم) نوعی غذا که با برنج، گوشت، گوجهفرنگی، و سیبزمینی تهیه میشود؛ استانبولیپلو.۴. (اسم) نوعی ظرف فلزی شبیه لگن ک...
-
آش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āš ۱. غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ میکنند. هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست، و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوانده میشود: آش آلو، آش انار، آش کدو، آش کشک، آش ماست،...
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...