کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برعکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برعکس
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [فارسی. عربی] bar'aks بهعکس؛ برخلاف: فکر نکن آدم خوبی است، برعکس خیلی هم شیاد است.
-
جستوجو در متن
-
دینامو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dynamo] (برق) dināmo هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار میرود.
-
نگاتیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: négative] (عکاسی) negative فیلم عکاسی ظاهر شده که در آن نقاط تیره و روشن برعکس تصویر واقعی نشان داده میشود.
-
الکتروشیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: étectrochimie] (شیمی) 'elect[e(o)]rošimi قسمتی از علم شیمی که به بحث دربارۀ فرآیندهای شیمیایی و تبدیل آنها به انرژی الکتریکی و برعکس میپردازد.
-
بلکه
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [عربی، فارسی، مرکب از بل + که] balke ۱. علاوه بر این.۲. شاید: بلکه فردا بیاید.۳. امید است که؛ باشد که.۴. برای نفی حکم قبلی گفته میشود؛ برعکس: او نه تنها مجرم نیست، بلکه یک انسان شریف است.
-
اشل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: échelle] 'ešel ۱. رتبۀ کارمندان دولت؛ پایه.۲. مقیاس رتبهبندی و تعیین درجات.۳. مقیاس سنجش اندازههای طرح یا نقشه نسبت به نمونۀ واقعی.۴. خطکش یا وسیلهای دیگر که به کمک آن اندازههای واقعی تبدیل میشوند یا برعکس.
-
وارو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) vāru ۱. وارون؛ واژگون.۲. (اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک.〈 وارو زدن: (مصدر لازم)۱. (ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین.۲. برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن.
-
خلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خِلاف] xa(e)lāf ۱. [مقابلِ وفاق] ناسازگاری؛ مخالفت.۲. (اسم، صفت) عمل ناشایست.۳. (اسم) (حقوق) جرم پایینتر از جنحه.۴. (اسم، صفت) سخن ناحق و دروغ.۵. (اسم، صفت) [عامیانه] بزهکار؛ خلافکار.۶. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] نوعی درخت بید.&l...
-
تناسخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تناسخیَّة] tanāsoxiy[y]e فرقهای که قائل به انتقال ارواح به اجساد و منکر بعث و حشر باشد و به عقیدۀ آن روح انسان نیکوکار پس از مردن در بدن انسان عاقل و هوشیاری داخل میشود که در دنیا لذت ببرد و خوش بگذراند و برعکس روح انسان بدکار در جسم ح...