کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برحسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اللـه بختی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [عامیانه] 'allābaxtki تصادفی؛ برحسب تصادف و اتفاق.
-
علی الظاهر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alazzāher بهظاهر؛ برحسب ظاهر.
-
طرد اللباب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] tardanlelbāb برحسب موقع؛ بسته به پیشامد.
-
ظاهرا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] zāheran برحسب ظاهر؛ چنانکه به نظر میآید.
-
متراژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: métrage] (ریاضی) metrāž اندازۀ طول یا سطح برحسب متر یا مترمربع.
-
دما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: damāk] damā ۱. گرمی؛ حرارت.۲. درجۀ حرارت؛ اندازۀ گرمی یا سردی برحسب مقیاسهای قراردادی.
-
سوختگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) suxtegi ۱. حالت سوخته شدن یا سوخته بودن.۲. (اسم) (پزشکی) آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم میشود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد.
-
طاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (موسیقی) [قدیمی] tāsāt ۱. مجموعهای از سیوپنج ظرف چینی، شیشهای، یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی، و کم و زیاد بودن مایع داخل آنها، اصوات آنها تنظیم میشد و نوازنده بهوسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف میزد نتها و آهنگهای مخت...
-
حسب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حسَب] [قدیمی] has[a]b ۱. حسب حال.۲. با «ال» (حرف تعریف عربی) بهصورت ترکیب با بعضی کلمات عربی به کار میرود: حسبالاجازه، حسبالاستحقاق، حسبالاشاره، حسبالامر، حسبالحکم، حسبالعاده، حسبالمعمول، حسبالوظیفه، حسبالوعده.۳. بهصورت پیشون...