(اسم) [عربی: حسَب] [قدیمی] ۱. حسب حال.
۲. با «ال» (حرف تعریف عربی) بهصورت ترکیب با بعضی کلمات عربی به کار میرود: حسبالاجازه، حسبالاستحقاق، حسبالاشاره، حسبالامر، حسبالحکم، حسبالعاده، حسبالمعمول، حسبالوظیفه، حسبالوعده.
۳. بهصورت پیشوند اضافه با بعضی کلمات فارسی ترکیب شده و «ال» (حرف تعریف عربی) بر مضافالیه افزودهاند: حسبالخواهش، حسبالفرمایش، حسبالفرموده. Δ این ترکیب عربی ـ فارسی غلط است، زیرا «ال» (حرف تعریف عربی) نباید به کلمۀ فارسی افزوده شود.
۴. برطبق؛ بروفق.
۵. بهاندازه.
〈حسب حال: = حسبالحال: ◻︎ ترک چنگی چو دُر ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴: ۷۰۷)، ◻︎ حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ: ۳۷۰).
〈 برحسبِ: (حرف اضافه) بر طبقِ: ◻︎ شکر خدا که از مدد بخت کارساز / بر حَسَب آرزوست همه کاروبار دوست ـ سیرِ سپهر و دُور قمر را چه اختیار / در گردشند برحسب اختیار دوست (حافظ: ۱۳۰).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.