کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بابا› [قدیمی] bāb پدر: ◻︎ به گیتی نه فرزند مانَد نه باب / تو بر سوک باب ایچگونه متاب (فردوسی۲: ۱۵۶۴).
-
باب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bāb ۱. درخور؛ شایسته: باب روز.۲. رایج: ◻︎ به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی: لغتنامه: باب).۳. (اسم) موضوع؛ باره؛ مورد: در این باب.۴. (اسم) قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد؛ فصل.۵. (اسم) (جغرافیا...
-
باب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bāb واحد اندازهگیری طول، تقریباً برابر با ۶ گز.
-
واژههای مشابه
-
باب الابواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bābol'abvāb ۱. در درها؛ دروازۀ دروازهها.۲. (تصوف) توبه، که نخستین در است از درهایی که بنده از آن بهسوی حق میرود.
-
باب المعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) bābolme'de محل اتصال معده به دوازدهه که توسط عضلۀ تنگکنندهای محاط شده است.
-
من باب
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی] menbābe ازبابتِ؛ ازجهتِ: منبابِ مثال.
-
جستوجو در متن
-
تبویب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabvib بابباب کردن کتاب یا نوشته.
-
بازارپسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) bāzārpasand کالایی که باب بازار باشد و خریداران آن را بپسندند.
-
مطبوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] matbu' ۱. چاپشده.۲. چیزی که باب طبع انسان باشد.
-
فتح الباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] fatholbāb ۱. = فتح 〈 فتح باب۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] آغاز.
-
پیلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pylore] (زیستشناسی) pilor دریچهای در پایین معده که محتویات معده از طریق آن وارد روده میشود؛ بابالمعده.
-
تنگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (جغرافیا) tange شعبهای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را به هم مربوط میسازد؛ بغاز؛ باب.
-
افتعال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'efte'āl ۱. بهتان و دروغ بستن به کسی.۲. چیز نو پدید آوردن.۳. (اسم) از بابهای ثلاثی مزید زبان عربی.