کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسوس خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حسرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسرة] hasrat ۱. افسوس خوردن؛ دریغ خوردن.۲. دریغ؛ افسوس.
-
حسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hasar افسوس خوردن؛ دریغ خوردن.
-
تحسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahassor حسرت داشتن؛ افسوس خوردن؛ دریغ خوردن.
-
تلهف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talahhof ۱. دریغ خوردن؛ افسوس خوردن.۲. اندوه بردن.
-
تاسف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'assof ۱. دریغ خوردن؛ افسوس خوردن.۲. اندوهگین شدن.۳. غمگینی.
-
ندامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ندامة] nedāmat پشیمان شدن؛ پشیمانی؛ اندوه و افسوس.〈 ندامت خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمان شدن و افسوس خوردن.〈 ندامت کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمانی کشیدن؛ پشیمانی بردن.
-
دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) da(e)riq ۱. افسوس؛ حسرت.۲. (شبه جمله) کلمهای که برای ابراز حسرت، پشیمانی، اندوه، و غم بر زبان آورده میشود: دریغ که او زد و رفت.۳. (اسم مصدر) مضایقه؛ امتناع.〈 دریغ آمدن: = 〈 دریغ داشتن〈 دریغ خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] افسوس خورد...