کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: ōftātan] ‹اوفتادن، افتیدن، افتدن، فتادن› 'oftādan ۱. از بالا به پایین افتادن؛ سقوط کردن؛ فرود آمدن.۲. [عامیانه، مجاز] بیاستفاده در جایی رها شدن.۳. [عامیانه، مجاز] بستری یا زمینگیر شدن.۴. وقوع حادثهای بهصورت ناگهانی.۵. در ...
-
جستوجو در متن
-
افتدن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر لازم) [قدیمی] 'oftadan = افتادن
-
افتیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'oftidan = افتادن
-
اوفتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'uftādan = افتادن
-
فتیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fo(e)tidan = افتادن
-
فتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fo(a,e)tādan = افتادن
-
فتدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) fetodan = افتادن
-
تساقط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāqot ۱. پیدرپی افتادن؛ از پی هم افتادن.۲. خود را بر چیزی افکندن.
-
تورط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavarrot ۱. در گلولای افتادن.۲. افتادن در کاری یا جایی که رهایی از آن دشوار باشد.
-
قریب الوقوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qaribolvoqu' آنچه هنگام اتفاق افتادن آن نزدیک است.
-
پیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) piši سبقت؛ تقدم؛ پیش افتادن؛ پیش بودن.〈 پیشی جستن: (مصدر لازم)۱. تلاش کردن برای پیش افتادن.۲. = 〈 پیشی گرفتن〈 پیشی دادن: (مصدر متعدی) حق تقدم دادن؛ فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن.〈 پیشی کردن: (مصدر لازم)۱....
-
انتکاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entekās سرنگون شدن؛ نگونسار شدن؛ سرنگون افتادن.
-
تشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašakkok به شک افتادن؛ شک کردن.
-
شافیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šāfidan ۱. افتادن.۲. لغزیدن.