کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکال مختلف یک حرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشکال تراش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eškāltarāš کسی که از هر کاری اشکال میگیرد؛ آنکه امری را دشوار سازد و سختگیری و بهانهجویی کند.
-
اشکال تراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eškāltarāši مشکل ساختن امری؛ سختگیری در کاری؛ بهانهجویی و ایرادگیری.
-
جستوجو در متن
-
تاسیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'sis ۱. بنا نهادن سازمان، اداره، حکومت، مکتب، نظریه و غیره؛ استوار کردن؛ بنیاد کردن؛ پی افکندن؛ پایهگذاری.۲. (ادبی) در قافیه، الفی که میان آن و حرف رَوی یک حرف متحرک باشد، مثل الف موجود در کلمات «جاهل» و «حامل». رعایت این حرف...
-
زبان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) zabānšenāsi علمی که دربارۀ زبانهای مختلف، چگونگی ساختمان و اصوات و اشکال هر یک، و ارتباط میان آنها بحث میکند.
-
سبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اسباب] sabab ۱. وسیله؛ دستآویز.۲. علت؛ جهت.۳. طریق.۴. [قدیمی] پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت.۵. (ادبی) در عروض، از ارکان شعر.〈 سبب ثقیل آوردن: (ادبی) در عروض، که عبارت است از دو حرف متحرک، مانند همه و رمه یا سَرِ و دِلِ.〈 سب...
-
مکانیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mécanisme] mekānism طرز کار اجزای مختلف یک دستگاه یا سیستم.
-
متواتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَواتر] mote(a)vāter ۱. پیدرپی؛ ازپیهمپیاپیآینده.۲. (ادبی) در عروض، قافیهای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد، مانند مارا و یارا.
-
وتد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] vatad ۱. (ادبی) در عروض، کلمۀ سهحرفی که دو حرف آن متحرک و یک حرف ساکن باشد، مانند شجر، فلک، چمن؛ وتد مقرون.۲. [جمع: اوتاد] [قدیمی] میخ چوبی یا فلزی؛ میخ.
-
رقطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رقطاء، مؤنثِ ارقط] raqtā ۱. (ادبی) در بدیع، شعری که در هر کلمۀ آن یک حرف نقطهدار و یک حرف بینقطه باشد مانند این بیت: جان کند تازه غمزۀ جانان / میسزد جای وی میانۀ جان.۲. فتنه.
-
کاتالوگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: catalogue] kātālog ۱. فهرست کالاها یا تولیدات یک مؤسسه یا نمایشگاه.۲. دفترچهای که در آن طرز کار قسمتهای مختلف یک دستگاه توضیح داده میشود.
-
ریتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rythme] ritm ۱. (موسیقی) وزن موسیقی؛ ضربآهنگ.۲. [عامیانه] چگونگی توالی بخشهای مختلف یک عمل.
-
رگلاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: réglage] reglāž نظموترتیب دادن حرکت و کار قسمتهای مختلف ماشین؛ منظم ساختن چرخ و پر یک دستگاه.
-
ویزیتور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: visiteur] vizitor کسی که با مراجعه به افراد، سازمانها، یا ارگانهای مختلف برای فروش کالا یا خدمات یک مؤسسه تبلیغ میکند.
-
متدارک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَدارک] (ادبی) mote(a)dārek قافیهای که دو حرف متحرک و یک ساکن داشته باشد، مانندِ «زَنَد» و «کُنَد».