کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از یاد بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
جستوجو در متن
-
فراموشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāmušidan فراموش کردن؛ از یاد بردن.
-
جان برد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) jānbord جان بردن؛ جان بهدر بردن؛ جان در بردن؛ رهایی از مرگ: ◻︎ به جانبردِ خود هر کسی گشته شاد / کس از کشتهٴ خود نیاورد یاد (نظامی۵: ۸۴۲).
-
غفول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qoful غافل شدن؛ فراموش کردن؛ از یاد بردن.
-
انسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انساء] [قدیمی] 'ensā حمل بر فراموشی کردن؛ چیزی را از یاد بردن.
-
یاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yād ۱. حافظه؛ ذهن.۲. خاطره.〈 یاد آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] به خاطر آمدن.〈 یاد آوردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) = 〈 به یاد آوردن〈 یاد دادن: (مصدر متعدی)۱. آموختن کاری به کسی؛ تعلیم دادن.۲. [قدیمی] یادآوری کردن.〈 یاد داشت...
-
فراموش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: framōš] ‹فرامش، فرامشت، فرمش› farāmuš ۱. آنچه از خاطر شخص محو شده؛ ازیادرفته.۲. [قدیمی] دچار فراموشی.〈 فراموش شدن: (مصدر لازم) از یاد رفتن.〈 فراموش کردن: (مصدر متعدی) از یاد بردن.
-
سلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] solvān ۱. فراموش کردن؛ از یاد بردن امری یا کسی.۲. سرگرم شدن.۳. خرسند و بیغم شدن.
-
مقاسمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاسَمَة] ‹مقاسمت› [قدیمی] moqāseme ۱. چیزی را با هم قسمت کردن و هر کدام بهرۀ خود را بردن.۲. سوگند یاد کردن برای کسی؛ کسی را سوگند دادن.
-
دستبرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مجاز] dastbord ۱. دزدی.۲. چپاول؛ غارت.۳. [قدیمی] تردستی.۴. [قدیمی] چیرگی.۵. [قدیمی] تصرف.۶. [قدیمی] پیشی و سبق بردن〈 دستبرد از چیزی بردن: [قدیمی، مجاز] بر چیزی پیشی گرفتن: ◻︎ تکاور دستبرد از باد میبرد / زمین را دور چرخ از یاد میبرد...
-
تداعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tadā'i ۱. (روانشناسی) اصل یا حالتی که افکار و اندیشهها و عواطف و سرگذشتها چنان به هم مربوط میشوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار میشوند؛ تسلسل افکار؛ تسلسل خواطر.۲. [قدیمی] یکدیگر را خواندن و گرد آمدن.۳. به یاد آوردن.&lan...
-
غفلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَفلَة] qe(a)flat ۱. فراموش کردن؛ از یاد بردن.۲. بیخبری.۳. فراموشکاری؛ سهو و اهمال.〈 غفلت داشتن: (مصدر لازم) بیتوجه بودن.〈 غفلت شدن: (مصدر لازم) بیتوجهی شدن.〈 غفلت کردن: (مصدر لازم) غفلت داشتن؛ غفلت ورزیدن؛ غاف...
-
کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kašītan] ke(a)šidan ۱. حمل کردن.۲. چیزی یا کسی را با فشار و زور به طرفی بردن: ◻︎ طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف / گر بکشم زهی طرب ور بکُشد زهی شرف (حافظ: ۵۹۶).۳. خارج کردن غذا از دیگ یا دیس و گذاشتن آن در بشقاب: برایم زرشک پلو...
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sar] sar ۱. (زیستشناسی) عضو بدن انسان و حیوان از گردن به بالا که مغز و چشم و گوش و بینی در آن قرار دارد.۲. [مجاز] آغاز و اول چیزی: سر زمستان، سر سال.۳. [مجاز] بالای چیزی: سر درخت، سر دیوار، سر کوه.۴. [مجاز] نوک چیزی: سرِ انگشت، سر سوزن...