(اسم) ۱. حافظه؛ ذهن.
۲. خاطره.
〈 یاد آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] به خاطر آمدن.
〈 یاد آوردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) = 〈 به یاد آوردن
〈 یاد دادن: (مصدر متعدی)
۱. آموختن کاری به کسی؛ تعلیم دادن.
۲. [قدیمی] یادآوری کردن.
〈 یاد داشتن: (مصدر متعدی)
۱. به خاطر داشتن.
۲. بلد بودن؛ آگاه بودن.
۳. [قدیمی] از بر داشتن.
〈 یاد رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] صحبت کردن دربارۀ کسی.
〈 یاد کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. بیان کردن.
۲. به خاطر آوردن.
۳. طلب کردن.
〈 یاد گرفتن: (مصدر متعدی)
۱. آموختن؛ فراگرفتن کاری.
۲. از بر کردن.
〈 از یاد بردن: فراموش کردن.
〈 از یاد رفتن: فراموش شدن.
〈 به یاد آوردن: به خاطر آوردن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.