کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از اوایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
جستوجو در متن
-
اوایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اوائل، جمعِ اول] 'avāyel = اول
-
آرزوانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ārezuvāne ۱. آنچه آرزو کنند.۲. آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد؛ ویارانه.
-
جغش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جغشت› (زیستشناسی) jaqaš گیاهی صحرایی که در اوایل بهار میروید و با سرکه خورده میشود؛ جغاره؛ جغازه.
-
ویار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) viyār حالت زن آبستن در اوایل آبستنی که به برخی از خوراکیها رغبت شدید پیدا میکند.
-
بیگلربیگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] bey(i)glarbeyg ۱. در اوایل دورۀ صفوی، عنوان حکام ولایات که غالباً از مرکز تعیین میشدند.۲. در دورۀ قاجاریه، رئیس شهربانی یا حاکم نظامی.
-
کلانتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kalāntar ۱. [عامیانه، مجاز] بسیارباهوش و کاری.۲. (اسم) (نظامی) [منسوخ] رئیس کلانتری.۳. (اسم) [قدیمی] در دورۀ صفویه تا اوایل قاجار، مسئول شهر یا محله که وظیفهاش جمعآوری مالیات و برقراری نظم و امنیت بود.۴. (اسم) [قدیمی] رئیس و سرپرست یک صنف یا ...
-
زالزالک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zālzālak ۱. درخت کوچکی از تیرۀ گلسرخی با گلهای سفید و شاخههای خاردار.۲. میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچکتر و زردرنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز میرسد.
-
تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tofang هریک از سلاحهای گرم دستی که گلوله پرتاب میکند. Δ در اوایل قرن ۱۶ میلادی در آلمان اختراع شد.〈 تفنگ تهپر: تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن میگذارند.〈 تفنگ سرپُر: تفنگی که از دهانۀ لوله پر میشد و در آن باروت، ساچمه، و ...
-
درهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: دِراهِم] ‹درهام› derham ۱. واحد پول کشور امارات متحدۀ عربی.۲. [قدیمی] سکۀ نقره.۳. [قدیمی] واحد پول از اوایل اسلام تا دورۀ مغول.۴. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن با مقدارهای متفاوت.۵. [قدیمی] پول نقد؛ سکه.〈 درهم ...
-
تورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَوراة، مٲخوذ از عبری] to[w]rāt ۱. کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) میباشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنیاسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنیاسراییل از مص...