(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: دِراهِم] ‹درهام› ۱. واحد پول کشور امارات متحدۀ عربی.
۲. [قدیمی] سکۀ نقره.
۳. [قدیمی] واحد پول از اوایل اسلام تا دورۀ مغول.
۴. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن با مقدارهای متفاوت.
۵. [قدیمی] پول نقد؛ سکه.
〈 درهم شرعی: [قدیمی] مسکوک نقره با وزنی قریب چهار نخود.
〈 درهم بغلی: [قدیمی] 〈 = درهم شرعی
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.