کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتومبیل را پارک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پارکینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: parking] pārking محل توقف اتومبیلها؛ محوطهای که اتومبیلها را در آنجا پارک کنند.
-
اتوشویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فرانسوی. فارسی] 'otošuy(')i ۱. شستن و تمیز کردن اتومبیل.۲. (اسم) جایی که اتومبیلها را میشویند؛ کارواش.
-
کلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāj دستگاهی در اتومبیل که راننده میتواند با اتصال دادن آن به موتور قدرت دورانی موتور را به جعبهدنده و چرخهای اتومبیل انتقال دهد، یا با جدا کردن آن از موتور، اتومبیل را از حرکت بازدارد. این دستگاه بهوسیلۀ پدال کلاچ که زیر...
-
زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: žatan, zatan] zadan ۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب کردن؛ چسباندن: تابلو را به دیوار زدم.۴. وارد کردن...
-
تصحیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tashih ۱. اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بیغلط کردن.۲. صحیح کردن؛ درست کردن.
-
فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرستیدن› ferestādan ۱. روانه کردن؛ راهی کردن؛ گسیل داشتن.۲. خواندن؛ گفتن: صلوات فرستادن.۳. امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن: به دانشگاه فرستاد.۴. با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن.۵. در جهتی پرتاب کردن: موشک را به هوا ...
-
برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bardāštan ۱. [مقابلِ گذاشتن] چیزی را با دست بلند کردن؛ برگرفتن.۲. [عامیانه، مجاز] تصرف کردن؛ صاحب شدن: زمینهای خوب را خودشان برداشتند.۳. (مصدر لازم) دچار حالت یا کیفیتی شدن: کوزه شکاف برداشت.۴. چیزی را از روی چیز دیگر ایجاد کردن: نسخه ب...
-
لعان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] le'ān ۱. یکدیگر را لعن کردن.۲. یکدیگر را نفرین کردن در نزد حاکم شرع.
-
تملیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamlik ۱. مالک گردانیدن؛ دارا کردن.۲. کسی را مالک چیزی کردن؛ چیزی را به ملک کسی درآوردن.
-
مضافرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضافَِرة] [قدیمی] mozāferat یکدیگر را یاری کردن؛ یکدیگر را همراهی و یاری کردن.
-
تحرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taharroz ۱. خود را نگه داشتن؛ خویشتن را نگهداری کردن؛ پرهیز کردن.۲. خودداری.
-
تحرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taharros خود را نگهداری کردن؛ خود را از چیزی نگاه داشتن؛ پرهیز کردن.
-
تدافع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tadāfo' ۱. دفاع کردن.۲. [قدیمی] یکدیگر را دفع کردن؛ همدیگر را پس زدن.
-
آلودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ālutan] ‹آلاییدن› 'āludan ۱. چیزی را از حالت پاکی خارج کردن؛ آلوده کردن؛ کثیف کردن.۲. چیزی را با چیزی مخلوط کردن؛ آغشته کردن.۳. تر کردن؛ خیس کردن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] از حالت پاک خارج شدن؛ کثیف شدن؛ آلوده شدن.
-
برگرداندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹برگردانیدن› bargardāndan ۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.۳. پشتورو کردن؛ واژگون کردن.۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.۵. ویران کردن؛ خراب کردن.۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن:...