کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمر باحکام ا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'amr ۱. [جمع: اوامر] فرمان؛ حکم.۲. [جمع: امور] کار.۳. حادثه.۴. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که با آن فرمان میدهند.۵. (تصوف) عالَم ملکوت؛ عالَم غیب.〈 امر بهمعروف: [مقابلِ نهی از منکر] (فقه) وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خو...
-
امر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'amar[r] ۱. تلختر.۲. محکمتر.۳. پابندتر به عهد و وفا.