کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] 'āqā ۱. عنوان احترامآمیز که هنگام خطاب به مردان اطلاق میشود یا پیش از نام آنان میآید.۲. [عامیانه] پدر؛ پدر بزرگ؛ شوهر؛ همسر زن؛ آخوند؛ ملا؛ شخص بزرگ و محترم.
-
واژههای همآوا
-
آغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] [قدیمی] 'āqā کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
-
جستوجو در متن
-
موسیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: monsieur] musiyo آقا.
-
مخدوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ خادم] maxdum کسی که به او خدمت میکنند؛ سَرور؛ آقا.
-
مسود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosavvad سَرور؛ آقا؛ سید.
-
افندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از یونانی] 'afandi ۱. آقا.۲. (صفت) [مجاز] صاحب؛ مالک. Δ این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
-
بکتاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] baktāš ۱. هریک از خادمان یک آقا یا امیر.۲. بزرگ ایل و طایفه.
-
آغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] [قدیمی] 'āqā کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
-
جامه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jāmedār ۱. کارگری که در حمامهای عمومی لباسهای مردم را حفظ میکند.۲. مٲمور و نگهبان جامهخانه؛ کسی که انبار البسه به او سپرده میشده.۳. نوکر یا خدمتکاری که وظیفۀ او نگهداری جامههای آقا یا خانم است.
-
ارباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'arbāb ۱. رئیس؛ بزرگ.۲. کارفرما.۳. آقا؛ مخدوم؛ سَرور.۴. صاحب؛ مالک.۵. عنوانی احترامآمیز برای برخی از بزرگان زردشتی: ارباب جمشید.۶. صاحبان.۷. [جمعِ رَبّ] [قدیمی] = رَبّ Δ فقط در معنی ۶ و ۷ بهصورت جمع به کار میرود.
-
خواجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāje ۱. مردی که خایهاش را کشیده باشند؛ خصی.۲. مردی با این ویژگی که در حرمسرا یا اندرونی بزرگان خدمت میکرده.۳. [قدیمی] صاحب؛ بزرگ؛ آقا؛ مهتر؛ سَرور؛ خداوند.۴. [قدیمی] مالدار؛ دولتمند.۵. [قدیمی] شیخ.
-
سید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: سَیّد، جمع: سادَة و اسیاد و سیائد] se(a)yyed ۱. عنوان هریک از اولاد حضرت رسول، از نسل امیرالمؤمنین علی و فاطمۀ زهرا: ◻︎ به نسبت از تو پیامبر بنازد ای سید / که از بقای نسب ذات توست حاصل او (خاقانی: ۹۱۷).۲. [قدیمی] مهتر؛ سرور؛ بزرگ؛ آ...