(اسم، صفت) [عربی: سَیّد، جمع: سادَة و اسیاد و سیائد] ۱. عنوان هریک از اولاد حضرت رسول، از نسل امیرالمؤمنین علی و فاطمۀ زهرا: ◻︎ به نسبت از تو پیامبر بنازد ای سید / که از بقای نسب ذات توست حاصل او (خاقانی: ۹۱۷).
۲. [قدیمی] مهتر؛ سرور؛ بزرگ؛ آقا: ◻︎ نماند به عصیان کسی در گرو / که دارد چنین سیدی پیشرو (سعدی۲: ۱۴۹).
۳. (اسم) [قدیمی] پیامبر اسلام: ◻︎ سزد گر به دورش بنازم چنان / که سید به دوران نوشیروان (سعدی۲: ۱۵۱).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.