ینبوت . [ یَم ْ ] (ع اِ) درخت خشخاش . (از صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). درخت کوکنار. (از برهان ). || درخت خرنوب یا درختی دیگر بزرگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خرنوب المعز. نام درختی و آن خشخاش نیست برای اینکه بار آن فَش ّ است و فَش ّ را خشخاش معنی نکرده اند. شوکة شهباء. خروب الماء. فَش ّ. خرنوب الشوک . (یادداشت مؤلف ). رستنیی باشد که آن را خرنوب نبطی گویند. میوه ٔ آن سرخ به سیاهی مایل می باشد و مشابهت تامی به کوده ٔ گوسفند دارد و به فارسی آن میوه را کودر خوانند. (برهان ) (از اختیارات بدیعی ). غاف . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). خرنوب نبطی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از صیدنه ٔ ابوریحان ): فرفور، فرافر؛ پست بر ینبوت . (منتهی الارب ). رجوع به خرنوب نبطی و نیز صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.