گوپاره . [ گ َ / گُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رمه ٔ گاو و خر. (لغت فرس ص 467). گله ٔ گاومیش . (رشیدی ) :
وای از آن آوا که گر گوپاره زآنجا بگذرد
بفکند نازاده بچه بازگیرد زاده شیر.
نژاد دیو ملعونند یکسر
مزایاد آنکه این گوپاره را زاد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوپاره . [ گ َ / گُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رمه ٔ گاو و خر. (لغت فرس ص 467). گله ٔ گاومیش . (رشیدی ) :
وای از آن آوا که گر گوپاره زآنجا بگذرد
بفکند نازاده بچه بازگیرد زاده شیر.