گنج بخش . [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) کنایه از جوانمرد و بسیار بخش . (آنندراج از بهار عجم ). سخی . کریم . مسرف .خراج . (ناظم الاطباء). آنکه گنج می بخشد :
از آن عادت شریف از آن دست گنج بخش
از آن رای تیزبین از آن گرز گاوسار.
خنیده به کلک و ستوده به تیر
بدین گنج بخش و بدان شهرگیر.
آن شاه گنج بخش که از بیم جود او
در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند.
گر ز کف گنج بخشش سایه افتد بر زمین
در زمین افتد ز بذل گنج قارون اهتزاز.
گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
بر سه گنج شایگان خواهم گزید.
چو شمشیر گیرد بود چون درخش
چو می بر کف آرد شود گنج بخش .