گلخنی . [ گ ُ خ َ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ شهیدی است و شهیدی خال اوست و او نیز شخصی ابدال ، مبدل الاحوال بود و دایم الابد با مردم زد و خورد مینمود و از کثرت شرارت او میرعلیشیر میخواسته که اورا از خراسان اخراج کند، در آن وقت این غزل گفته :
آنم که به عالم ز من افتاده تری نیست
آزار من سوخته چندان هنری نیست
مشتی خسم و گلرخ من آتش سوزان
تا نیک نگه میکنی از من اثری نیست .
و این مطلع نیز او راست :
اگر مجنون توانستی سر از تربت برون کردی
نشستی سالها پیش من و مشق جنون کردی .
مطلع دیگر:
دلا تا چند روزی عشق بی مهران چه کار است این
بلایی بهر خود پیدا کنی گویی که یار است این .
مطلع دیگر:
آتش رویی که مهرش را چو شمع افروختم
مجلس آرای کسانش چند بینم سوختم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.