گلان . [ گ ُ ] (اِ) قسمی از نان میده باشد که آن را بمقدار برگ بقرا سازند و چون در میان روغن بریان کنند بادی در آن افتد و دو پوشه شود و بعد از آن در میان شیره اندازندتا شیره به خود کشد بسیار لذیذ میشود. (برهان ) (غیاث ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) :
رخ احباب تو طری چون گل
خوش و شیرین تر از گلان و گلاج .
|| ج ِ گل ، برخلاف قیاس . (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) :
بنالد همی بلبل از شاخ سرو
چو درّاج زیر گلان با تذرو.
|| تکان و افشان هم آمده است که از تکانیدن و افشانیدن قالی و دامن باشد و امر به این معنی هم هست یعنی بتکان . (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) :
سحرگه باد برگ گل گلان است
ز درد آن فغان بلبلان است .