گزاریدن . [ گ ُ دَ ] (مص )گزاردن و ادا کردن . (برهان ) (آنندراج ) :
بر عمل تو حق است گزاریدن حکمت
بگزار حق علم گرت دست گزار است .
|| تعبیر کردن . تأویل کردن :
گزاریدن خواب کار من است .
|| گزرانیدن . درگزار کردن . || پیشکش کردن . || طرح کردن و نقش و نگار نمودن اول نقاشان باشد که به اصطلاح ایشان آب و رنگ گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گزاردن شود.