گرگنج . [ گ ُ گ َ ] (اِخ ) ارکنج است که دارالملک خوارزم باشد. و با جیم فارسی هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ) :
برزم اندرون شیده برگشت ازوی
سوی شهر گرگنج بنهاد روی .
وانکه او را سوی دروازه ٔ گرگنج برند
سرنگون باد گران از سر پیلان آونگ .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرگنج . [ گ ُ گ َ ] (اِخ ) ارکنج است که دارالملک خوارزم باشد. و با جیم فارسی هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ) :
برزم اندرون شیده برگشت ازوی
سوی شهر گرگنج بنهاد روی .